
فرازی از وصیتنامه شهید «عباس یلالی»:
شهادت برای من افتخار بزرگی هست
شهید «عباس یلالی» در وصیتنامه خود نوشته بود: اگر چنانچه امانت را طوری تقدیم کنیم که موردقبول الله باشد، سعادتی است بس بزرگ و اگر هم لیاقت شهادت را داشته باشیم به خدای منان افتخار بزرگی است.
به گزارش شبکه اطّلاعرسانی «رهیاب»؛شهید «عباس یلالی» یکم اردیبهشت ۱۳۴۱ در خانوادهای مذهبی و متدین در اهواز دیده به جهان گشود. وی از همان کودکی بسیار مهربان و خوشاخلاق بود. تحصیلاتش را تا پایان دوره راهنمایی و اخذ مدرک سیکل ادامه داد. تا اینکه به دنبال تجاوز پرهیزانه بعثی عراق به خاک کشورمان راهی جبهههای نبرد گردید و در جبههها از خود رشادتهای فراوان نشان داد. سرانجام هجدهم بهمن ۱۳۶۱ در منطقه شیب میسان با شرکت در عملیات والفجر مقدماتی توسط دشمن بعثی و صدامیان کافر به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای شوش دانیال به خاک سپرده شده است.
متن وصیت نامه شهید «عباس یلالی»؛
بسمالله الرحمن الرحیم
(إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةُ یُقْسِلُون فیسبیلاللهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ) (سوره توبه ۱۱۱)
خداوند جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده، آنها که در راه خدا کارزار میکنند پس میکشند و کشته میشوند.
من با آمدن به جبهه به فرمان امام لبیک گفتم
با سلام و درود بیکران به رهبر انقلاب اسلامی ایران و با سلام و درود بیکران به روان پاک شهیدان صدر اسلام
من عباس یلالی این وصیتنامه را در شب بیست و پنجم دی سال ۱۳۶۲ در ساعت یکونیم در زیر نور فانوس مینویسم.
هدف من از به جبهه آمدن این است که اول آمدم تا فتوای امام را لبیک بگویم و مزدورهای بعثی عراقی را از خاک جمهوری اسلامی ایران بیرون کنم.
من مدت زیادی در جبهه بودم. اول در بسیج شوش بودم و بعد از مدتی به جبهه آبادان رفتم و در آنجا به خدمت برادران فدائیان اسلام مشغول شدم مدتی بود در جبهه کوت شیخ بودم و مدتی بعد به جبهه ذوالفقاری آبادان آمدم تا این که مرا موج انفجار گرفت و مدتی در بیمارستان طالقانی آبادان بستری بودم و دیگر نتوانستم به جبهه بیایم.
سپس بعد از مدتی به جبهه شلمچه به مدت سه ماه در خط بودم و با این دفعه ۵ بار است که به جبهه آمدم من دوستان زیادی داشتم که شهید شدند؛ ولی من لیاقت شهادت را نداشتم.
فریب گروهکهای ضدانقلاب را نخورید
از امت ایران میخواهم که پشتجبهه را خالی نکند و هرگز فریب این گروهکهای ضدانقلاب را نخورید و با آنها مبارزه کنید.
من از ملت ایران تشکر میکنم که اینچنین به جبهه برای رزمندگان اسلام همه چیز فراهم میکنند از برادرانی که بیکار هستند تقاضا دارم که به جبهه بیایند تا این دشمنفریب خورده صدامی را از خاک اسلامی ایران بیرون کنند.
من خودم راه شهادت را انتخاب کردم
برادران من خیلی به درگاه خداوند نالیدهام و گریه کردم و از او حاجت خواستم تا مرا به آرزوی نهایی خود یعنی شهادت برساند؛ اما تاکنون هر چه در زدم جواب نشنیدم و امیدوارم که بهزودی بشنوم.
مردم بدانند که من باکمالمیل خودم این راه را پذیرفتم و از این انتخاب خیلی افتخار میکنم؛ زیرا این راه، راه علی، راه حسین و راه اماممان خمینی بتشکن است؛ زیرا که راه رستگاری است راه صراط مستقیم است راه خشنودی است راه پیوستن به یاران حضرت مهدی (عج) است.
راه من راهی است که امام حسین در آن شهید شد
سخنی با خانواده
مادر و پدر و خواهرانم و برادرانم، امیدوارم که حالتان خوب باشد و هیچگونه ناراحتی نداشته باشید مادرم میدانم که تو ناراحت هستی؛ ولی خب این راهراهی است که سرور شهیدان حسین در این راه به شهادت رسید من از خانواده عزیزم میخواهم اگر به خواست خدا من شهید شدم راه من را ادامه دهند تا خون اینهمه شهید پایمال نشود و همیشه امام را دعا کنند و او را تنها نگذارند.
شهادت برایم افتخار بزرگی است
هر که در راه عزیزان بود بار گرانی است کشیدن به دوش، اگر چنان چه امانت را طوری تقدیم کنیم که موردقبول الله است سعادتی است بس بزرگ و اگر هم لیاقت شهادت را داشته باشیم به خدای منان افتخار بزرگی است و این افتخار کمتر نصیب همه کسی میشود.
انتهای خبر/
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!