«رهیاب» گزارش میدهد؛
بازگشت از مسیر عشق
تیغ تیز آفتاب و رطوبت جانفرسا، راه را به چالشی بزرگ تبدیل کرده است. پاهای خسته و پوستهای سوخته، هیچکدام مانع عشق آنها نمیشود. گویی نه گرما را احساس میکنند و نه طولانیبودن مسیر را. تنها هدف آنها رسیدن به معشوق است.
به گزارش شبکه اطّلاعرسانی «رهیاب»؛ میگویند که هیچکس از آتش عشق نجات نیافته است، اما زائران مسیر عشق حسین (ع) این سخن را به چالش میکشند. آنها میگویند که رسیدن به وصال، خود بهشت است و تنها کسانی که در این لحظه قرار گرفتهاند، میتوانند طعم واقعی آن را بچشند.
تیغ تیز آفتاب و رطوبت جانفرسا، راه را به چالشی بزرگ تبدیل کرده است. پاهای خسته و پوستهای سوخته از گرما، هیچکدام مانع عشق آنها نمیشود. گویی نه گرما را احساس میکنند و نه طولانیبودن مسیر را. تنها هدف آنها رسیدن به معشوق است.
این مسیر، مسیری منحصربهفرد است؛ دلهای عاشق و دلداده گرد هم آمدهاند و دست در دست هم میگذارند تا عاشق بتواند از مرزهای دوری به حرم معشوق برسد. هنوز پس از سالها، کسی نتوانسته راز این عشق را کشف کند. دنیا با حیرت به این عاشقان مینگرد که چگونه از دنیای مادی رها شده و دیوانهوار در پی رسیدن به یار در دل آتش، پروانهوار میچرخند.
این عشق، نهتنها آنها را به هم پیوند میزند، بلکه آنها را به بهشتی میبرد که تنها در دل عاشقان وجود دارد. عشق حسین (ع) راهی است که هر کس در آن گام میگذارد، به حقیقتی بزرگتر از زندگی دست مییابد.
میلیونها مشتاق با زبانهای مختلف و دلهای یکرنگ و زلال، همه بر سر یک هدف مشترک گرد هم آمدهاند. در اینجا، رنگ پوست، لباس، فرهنگ و ملیت هیچگونه برتری ندارد؛ بلکه برتری از آن کسی است که زودتر دل خود را به حرم ارباب پیوند میزند.
پشت مرز، جایی که همه با گذرنامه در دست منتظرند تا اجازه ورود بگیرند، بیتابی خاصی در چشمانشان موج میزند. مسافران سفر عشق، بارشان را در دل خود حمل میکنند و بهاینترتیب، به قول معروف، مسافرانِ سبُک سفرند و بدون هیچ بار مادی، دل خود را به راه زدهاند.
تا روز گذشته، سه میلیون و ۶۲۲ عاشق از مرزهای کشور عبور کردهاند و ۲ میلیون و ۹۴۲ نفر از بهشت بازگشتهاند. لباسها خاکی و تنها غرق عرق است، اما شوروشعف را میتوان از درخشش چشمان زائران خواند.
اگر از حال و هوای آنجا از آنها بپرسید، سکوت میکنند و اشکها به چشمانشان میآید، چرا که دلکندن از بهشت برایشان غیرقابلتصور است.
پیرمردها و پیرزنانی در مسیر برگشت هستند که دیدنشان زبان را بند میآورد. محمدرضا، پیرمرد ۷۸ساله سمنانی، با عصا در دست و پلاستیکی کوچک که یک بطری آب در آن گذاشته است، میگوید: «حسین (ع) ما را برد و برگرداند.»
دلم نمیخواست برگردم
وقتی با او صحبت میکنید، گویی نه چند صد کیلومتر سفرکرده و نه به خانه برگشته است. اشک در چشمانش حلقه میزند و با صدای آرامی نام اباعبدالله (ع) را زیر لب زمزمه میکند. او میگوید: «دلم نمیخواست برگردم. آرزو داشتم آنقدر در کنار آقا بمانم که جانم را همان جا فدای ایشان کنم.»
او حسین را دلیل حیات بشر میداند و با زبانی ساده از مظلومیت پسر فاطمه (س) سخن میگوید و نوحهای میخواند که دل را به درد میآورد. به نظر میرسد که او در آن سفر به بهشتی دستیافته و حالا از آن جدا شده است. جدایی از آن فضا برایش غیرقابلتحمل است.
در مسیر برگشت، پیرمردها و پیرزنانی را میبینید که دیدن آنها زبان را بند میآورد. آنها با وجود تمام سختیها و چالشهای سفر، به زیارت حسین (ع) رفته و حالا با دلی پر از عشق و شوق، به خانه برمیگردند. گویی زندگی جدیدی یافتهاند.
عشق به حسین (ع)، بهشت در دل زائران
بیبی خاتون، زائر پیر و خمیده؛ اما سرزنده، با چادر سورمهای گلدارش به همراه فرزندان، به زیارت حسین (ع) رفته و برگشته است. او با شوری وصفناپذیر میگوید: «اگر هر روز اربعین باشد، من هر روزش را به کربلا میروم و میآیم.»
انگار او در این سفر، جان تازهای گرفته است. در میان جمعیت زائران، فریاد میزند: «ای حسین (ع)! خودت ما را در آن دنیا شفاعتکن.» و همه با او همراه میشوند و بلند آمین میگویند.
دختر جوانی به نام سارا که ساکن آلمان است، نیز در میان جمعیت حضور دارد. او مدام در حال به اشتراک گذاشتن احساسات خود با دنبالکنندگانش در فضای مجازی است. سارا میگوید: «ما با این خاندان اُنس داریم، آنها لحظهبهلحظه زندگی ما را نزد پروردگار شفاعت کردهاند و ما زندگی خود را مدیون آنان هستیم.»
این زائران، بهشت را در دل خود و در سایه عشق به حسین (ع) یافتهاند. آنها با تمام سختیهای مسیر، به زیارت رفتهاند و حال با دلی پر از شوق و امید، به خانه برمیگردند. گویی زندگی جدیدی آغاز شده است.
عشق به حسین (ع) و آل او، این زائران را به هم پیوند داده است. آنها با زبانهای مختلف، اما با دلی واحد، بهسوی معشوق میشتابند و در این مسیر، همه تفاوتها را فراموش میکنند. عشق، آنها را به بهشتی میبرد که تنها در دل عاشقان جای دارد.
ادامه میدهد: ائمه معصومین، عزیزان خداوند هستند و اگر ما عاشق خدا باشیم، طبیعتاً عاشق مقربان و دوستان او نیز خواهیم بود. شیعه وقتی به ضریح سیدالشهدا (ع) میرسد و محکم
آن را در آغوش میگیرد، نشاندهنده دلتنگی عمیق او برای این شخصیت بزرگ است و با این عمل، اندکی از این دلتنگی تسکین مییابد.
سارا، اشکهایش را از طریق تلفن همراه با دنبالکنندگانش به اشتراک میگذارد و از امام (ع) میخواهد که شیعیان را از غربت و ظلمی که در جهان وجود دارد نجات دهد و ظهور امام عصر (عج) هر چه زودتر فرابرسد.
یاد مظلومان و رسم سفر در مسیر حسین
فراموشکردن خود و اندیشیدن به دیگران، به نظر میرسد که رسم سفر در مسیر حسین (ع) باشد. گویی زائران به این سفر آمدهاند تا از خود دور شوند و دست نیازمندان را بگیرند. مانند چهار جوانی که پرچم فلسطین را به کولهپشتیهای خود سنجاق کرده و جلوی یک موکب برای نوشیدن قهوه عربی ایستادهاند.
آنها میگویند: «اگر در مسیر حسین (ع) قدم بگذاری؛ اما یاد مظلومان را از یاد ببری، باید به ادامه مسیرت شک کنی. اگر در این راه قدم بگذاری و نتوانی مشت بر دهان ظالم بکوبی، باز هم باید به ادامه راهت شک کنی.»
این جوانان امیدوارند که در مسیری که انتخاب کردهاند، ادامهدهنده راه اباعبدالله (ع) باشند و میگویند: «امام حسین (ع) جان خود و عزیزانش را فدای هدفی کرد که ما نباید بیهدف در این راه حرکت کنیم. او جان داد تا ما بفهمیم که هر مظلومی در هر کجای جهان بهناحق زیر ظلم قرار گرفته، باید نجات یابد و ما باید بهاندازه توانمان برای رهایی مظلومان تلاش کنیم.»
عشق به اهلبیت (ع) و یاد مظلومان، این زائران را به هم پیوند داده است. آنها با وجود تفاوتهای فرهنگی و زبانی، در این مسیر معنوی همراه یکدیگر هستند و هدفی واحد را دنبال میکنند: یاری رساندن به مظلومان و ادامه راه عاشورا.
انتهای خبر/