حالت تاریک
پنج‌شنبه, 17 آبان 1403
با شهدا؛

زندگی را بر پایه اسلام بنا کنید

زندگی را بر پایه اسلام بنا کنید

شهید"مسعود قادری "درقسمتی از وصیت نامه خویش می‌نویسد: «برای نماز و دعا ارزش زياد قائل شوید و زندگيتان را بر پايه اسلام بنا کنید، زيرا سلاح مؤمن در دعا است...»

 به گزارش شبکه اطلاع رسانی «رهیاب»؛ شهید مسعود قادری در بيست و ششم دی ۱۳۴۲، در شهرستان انديمشک به دنيا آمد. پدرش علی و مادرش زهرا نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت. ششم شهريور ۱۳۶۲ ، در پاسگا ه زيد عراق بر اثر اصابت تركش به صورت و قلب، شهيد شد. مزار وی در زادگاهش قرار دارد.

متن وصيت‌ نامه‌ شهید مسعود قادری:

اي كاش توانايی آن راداشتم تاحقيقت آشكاری را كه شايد خيلي ازما به آن اطمينان داريم برای آنان كه هنوزشک دارند و به آنها كه اين حقيقت را دروغ می‌پندارند روشن كنم. اميدوارم مرا ببخشيد كه ريز نوشته ام و از ورق كمتری استفاده كرده ام چون نمی‌خواهم به درازا بكشد تا خدای ناكرده شما را خسته كنم و بدون مقدمه آغاز مي كنم.

مرگ پیش روی ماست

علی‌(ع) درآخرين لحظات عمر با بركتش مع الوصف ازموعظه خودداری نفرموده و جملاتی را ایراد فرمودند. از جمله جملات گهر‌بار ایشان این بود كه: «همه از مرگ فرار می‌كنند ولی عاقبت به آن می‌رسند، هركس سعی می‌كند كه نميرد ولي فايده ندارد و عاقبت اين زندگی، مرگ است».

باتمام تلاشهايی كه انسان برای زنده ماندن می‌كند اما فايده‌ای ندارد و درآخر درهمين جنگ و گريز اجل گلويمان را می‌فشارد. آن بزرگوار فرموده:«من ديروز با شما بودم يعنی مثل شما به مسجد می‌آمدم و نماز می‌خواندم، سخنرانی می‌كردم، امروز عبرت شما هستم بستری شده‌ام.

ای بدنهای سالم نگاه به فرق سر علی‌(ع) بكنيد و عبرت بگيريد، دست علی‌(ع) از اثر ضربت ديگر نمی‌تواند تكان بخورد همان دستی كه درب قلعه خيبر را كه چهل پهلوان به زحمت باز و بسته‌اش می‌كردند از جا كند و تا چهل قدم پرتاب كرد. حال دستی كه مرحب خيبری و عمرو بن عبدود را كُشت همان دستی كه درب قلعه را روی دست گرفت تا لشكريان از روی آن گذشتند، آنها برای شما عبرت است فردا نيز از ميان شما خواهم رفت جنازه‌ام را به خاك می‌سپاريد، اين دستها و پايها را در كفن می‌پيچيد ای دستهای سالم با اين دستها مال كسی را نبريد و به كسي ستم روا نداريد.» شما هم ای دوستان علی‌(ع) باركش باشيد نه بارگزار روی خلق. نيكی كنيد پيش از آنكه اعضا و جوارحتان از بين برود.

باید کوله بار را بست

ای پدران و مادران، برادران و خواهران شما هم چنين روزی در پيش داريد، آنگاه فرمود چند روزش با شما رفيق بودم اينک روحم به عالم اعلا می‌رود و بدنم بدون جان می‌ماند بايد اين بدن بدون روح برای شما موعظه باشد. من كه مُردم بايد مُردنم برای شما پند باشد يعنی همينطور خواهيد شد و چنين روزی در پيش خواهيد داشت اين بدن چه بود و حال چه هست و فردا چه خواهد شد، آری همه ما خواهيم رفت اين را بدانيد هر كس به اندازه ذره ای كار نيک كرده باشد سزای آن را می‌بيند. بالاخره اين دنيا جای ماندن نيست و بايد كوله بار را بست و رفت و اميدوارم همه شما اين را متوجه باشید.

برای نماز و دعا ارزش زياد قائل شوید

و در آخر از پدر و مادر و خواهر و برادرانم می‌خواهم برای نماز و دعا ارزش زياد قائل شوند و زندگی‌شان را بر پايه اسلام بنا كنند. خواهر كوچكم را خيلی دوست دارم زينب‌وار تربیت کنید و حسين و فرهاد را از همين الان درس شهادت بياموزيد و در آخر از مادرم می‌خواهم برای من گريه نكند بر حسين‌(ع) گريه كند زيرا گريه بر حسين شهيد رحمت است.

اميدوارم پدرم مرا ببخشد كه نتوانستم عصای دستش شوم ولی اين را بدان كه نمازهايتان عصايی است كه می‌بايد به دستت می‌دادم و دادم. سخن به درازا كشيد و به خانواده و دوستان می‌گويم اگر می‌خواهيد مرا ببينيد و پيش من باشيد فقط اين است كه برای نماز و دعا ارزش قائل شويد، زيرا سلاح مؤمن دعا است.

والسلام و رحمه الله و بركاته

 

انتهای خبر/

درباره نویسنده

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از