حالت تاریک
چهارشنبه, 16 آبان 1403
«رهیاب» گزارش می‌دهد؛

مروری بر پیروزی انقلاب مشروطه

مروری بر پیروزی انقلاب مشروطه

با فتح تهران در ۲۵ تیر ۱۲۸۸، توسط دو سپاه از مشروطه‌خواهان گیلان و اصفهان سرانجام محمدعلی‌شاه قاجار برکنار شد و انقلاب مشروطه به پیروزی رسید.

به گزارش شبکه اطّلاع‌رسانی «رهیاب»؛ مسلم غیبی در یادداشتی نوشت: «سردار اسعد تو فاتح تهران و قلب‌های ایرانیانی، کیست لایق‌تر از تو؟

حال که سلاطین قاجار از خودفروشی تا وطن‌فروشی از هیچ کاری دریغ نمی‌کنند، حال که ایران از شکوه و جلال همیشگی به‌دور شده، وقت آن رسیده فرجام سلسله قاجار را اعلام کنیم و تو فاتح تهران بر تخت بنشینی.»

 جملات بالا در جلسه شور پس از فتح تهران توسط دل‌سوزان ایران و بزرگان مشروطه از روحانیون تا فرهیخته‌های غرب‌دیده به سردار اسعد گفته می‌شد، بارها گفته شد؛ ولی سردار اسعد بختیاری هرگز زیر بار نرفت که نرفت. او می‌دانست تغییر سلسله در آن برهه احتمال جنگ داخلی و حتی نفوذ و ورود بیگانگان را علنی کند و این یعنی فقر و فلاکت چندبرابر می‌شد.

 آغاز مطالبه مشروطه‌خواهی

 اما مشروطه از زمانی شروع شد که ناصرالدین‌شاه آن شاه به‌ظاهر معتقد با حرم‌سرای ۳۰۰ نفره که هر چند صباح یک‌بار، تکه‌ای از کشور را به باد فنا می‌داد تا خرج عیش‌ونوش خود و سوگلی‌ها و خرج سفر به فرنگ را تأمین کند، در فکر و جان دل‌سوزان ایران آن روزها افتاد.

 هرچند دوران ناصری اوایل آن‌قدرها هم بد نبود، خاطر همایونی زمانی مکدر شد که در جنگ با روس‌ها در اوایل پادشاهی خود شکست خورد و دیگر هرگز نتوانست یا نخواست به پادشاهی پرهیبت و صلابت تبدیل شود.

 او عیش‌ونوش با حرم‌سرا را به هر چیز دیگری ترجیح می‌داد و هر صدایی که در اعتراض برمی‌خاست را طوری خفه می‌کرد که خانواده معدوم هم حق عزاداری نداشتند. اما درد مردم این‌ها نبود، دردشان فقر و فلاکت و راهزنی و ظلم دربار بود.

 به‌هرحال نیم‌قرن پادشاهی ناصری گذشت؛ پادشاهی که بیشترین عمر پادشاهی را در قاجار و در ۴۰۰ سال گذشته ایران داشت. گذشت؛ اما به سختی، فقر و ظلم.

 ناصر هرچند اهل استبداد بود؛ اما دستی بر قلم داشت و شعر می‌سرود و گاهی به زیارت می‌رفت تا نشان دهد از زهد و عرفان به دور نیست. اواخر همین دوران ناصری بود که بزرگان دینی و روشنفکران و تمام اقوام و مذاهب برای اولین‌بار اختلافات را کنار گذاشتند و دور هم جمع شدند تا چاره‌ای بیندیشند برای ایران.

همه حرف مشروطه این بود: قدرت بی‌چون و چرا و بی‌ترمز پادشاه باید کنترل شود و ملت باید در قدرت سهم داشته باشند نه فقط دربار، همه‌کاره کشور باشد.

 اولین موفقیت مشروطه‌خواهان

 مشروطه‌خواهان در دوران ناصرالدین‌شاه کار به جایی نبردند تا فرزند او مظفرالدین‌شاه بر مسند تخت نشست. هرچند او مخالف مشروطه بود؛ اما کم‌کم و در اواخر عمرش و دقیقاً ۶ روز قبل از پایان عمرش دستور مشروطه را صادر کرد تا شاید برای دیار باقی خود اندوخته‌ای داشته باشد.

عدالت‌خانه ایران یا همان مجلس بالاخره تشکیل شد با ۱۹۵ نفر نماینده از همه کشور و اصناف و مذاهب. قدرت پادشاه به‌شدت کم شد و این برای پادشاه جدید یعنی محمدعلی شاه قاجار ناخوشایند بود.

 پدران او قدرت بلامنازع کشور بودند؛ اما زمانی که به او رسید او شده بود یک پادشاه بی‌زور و زر!! محمدعلی شاه بالاخره طاقت نیاورد و بعد از چند اتفاق کوچک و بزرگ دستور انحلال مجلس و به توپ بستن آن را داد که لیاخوف، آن سردار روس معروف که هم‌پیمان قاجار بودند دستور را عملی کرد.

 آغاز فاز مسلحانه انقلاب مشروطه

 محمدعلی شاه اشتباه کرد، اوضاع پس از انحلال و تعطیلی مجلس بدتر شد، اعتراضات و درگیری‌ها در همه کشور گسترده شد و ستارخان و باقرخان در تبریز و بختیاری‌ها در جنوب و حتی گیلکی‌ها در شمال دست به قیام و درگیری مسلحانه زدند.

 تا بالاخره سردار اسعد بختیاری و قشون بختیاری اصفهان پایتخت صنعتی و هنری ایران را فتح کردند و برای نجات ایران به تهران قشون کشیدند. قشون کشیدند و به تهران رسیدند تا قشون گلیکی‌ها هم به آن‌ها پیوستند. دروازه‌ها به دستور محمدعلی‌شاه قاجار بسته شد؛ اما پس از سه روز بالاخره دروازه جنوبی شهر فتح شد و تهران و لیاخوف تسلیم شدند.

 نتیجه مشروطه

 سردار اسعد بختیاری، محمدعلی‌شاه قاجار را از سلطنت عزل و پس از مشورت با بزرگان مشروطه پسرش احمدشاه قاجار را بر تخت نشاند و دوباره مجلس ملی یا همان عدالت‌خانه را برپا کرد و چون احمدشاه ۱۲ سال داشت یک نفر از معتمدین خود را برای اداره امور کشور که از ایل قاجار بود، ولی و سرپرست احمدشاه منصوب کرد. کابینه دولت تشکیل شد و سردار اسعد مدتی برای کنترل اوضاع کشور وزیر جنگ شد تا کسی نتواند در کشور هرج‌ومرج ایجاد کند.

 و این‌گونه بود که انقلاب مشروطه به پیروزی رسید.

 

انتهای خبر/

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از